هر روز در سراسر دنیا مردم به جرائمی اعتراف می کنند که مرتکب آن نشده اند، اما این اقرارها پیامدهای جدی ای برای آنها به همراه داشته است: بسیاری از این افراد براساس همین اقرارها محکوم و مجازات شده اند. اگر از منظر زبانشناسی به این اقرارها بنگریم در می یابیم که این
اقرارها ماحصل تعامل میان متهم و بازجو در یک بافت اجتماعی است که در آن روابط قدرت
میان طرفین گفتگو کاملا نامتقارن است. پلیس با استفاده از قدرت شرایط را کنترل می کند
و با استفاده از برتری زبانی خود بر واژگان و اصطلاحات فنی، و با نادیده گرفتن توانایی زبانی
متهم برای درک کامل گفته هایش شرایط را برای متهم دشوارتر می کند. در این تعامل به جای
آنکه ناتوانی زبانی فرد مورد توجه و رسیدگی قرار گیرد، از آن برای کنترل و برتری بر متهم
استفاده می شود. این وضعیت در اقلیت های زبانی و مهاجران تشدید می شود.
این مقاله با بررسی گفتمان بازجو و متهم بر آن است، علاوه بر پرداختن به رویکردهای
مختلف پلیس در بازجویی و مطالعه انواع شگردهای زبانی در بازجویی و تحلیل ویژگی های
زبان شناختی گونه های مختلف اقرار، نشان دهد که مترجم خبره باید دارای چه ویژگی هایی باشد و عدم حضور یک مترجم خبره در موقعیت زبانی ای مانند بازجویی چگونه می تواند زنجیره
اجرای عدالت را مختل کند.